نهال جوننهال جون، تا این لحظه: 10 سال و 7 ماه و 2 روز سن داره

عسل مامان وبابا

يك ماهگيت مبارك

سلام عمر من  امروز  يه ماهه شدي  و سي روز از زندگي قشنگ با تو بودن گذشت در کنار هم خوابيديم ، با تو بيدار شدم ، گريه کردي گريه کردم ، با خنده هات خنديدم . عزيزم چه لحظه هاي شيرينيه با تو بودن . اونقد بهت عادت کردم  و وابستت شدم که نگرانم .خدايا هميشه اين کوچولو رو برام حفظ کن  . حالا ميخوام از احوالاتت برات بنويشم ، هلوي مامان انقد شيريني که همه عاشقتن يه بلاچه اي هستي که نگو يه اداهايي ميريزي که همه رو انگشت به دهن ميکني کوچولوي مامان . چند وقت يه بارم شبا منو مامان جون رو يه کوچولو اذيت ميکني ، بيخوابي ميزنه به سرت و ما رو تا سه بيدار نگه ميداري ولي همينِشم قشنگه نانازم يه وقتي ميشه حسرت همين روزا رو ميخورم. پس بايد از تک تک اين لحظه ها لذ...
18 فروردين 1393

دوماهگيت مبارك

فداتشم ماماني دوماهه شدي چقدر زود گذشت انگار همين ديروز بود که توبيمارستان شمارو دادن بغلم .مهربون من قربون اون خنده هات برم که به همه يه لبخند کوچولوام شده ميزني تايه وقت دل کسي رونشکوني. مثل هميشه بابايي سورپرايزمون کرد .راستي اون يکي کيک مخصوص ششمين سالگرد عقدمونه.   اولین خرابکاری زندگیت ...   ...
18 فروردين 1393

واكسن دوماهگي

عشق مامان الهی که هیچ وقت گریه هاتو نبینم برای یه مادر هیچی بدتر از اذیت شدن بچش نیست .امروز بعداز چهارروز تاخیر چون سرماخورده بودی واکسنتو زدیم وقبلش بهت تب بر دادم تادردت کمتر باشه.ساعت ١٠:٣٠واکسنتوزدیم وتاساعت ١تقریبا خوب بودی ولی بعداون درد اومدسراغت وشروع کردی قربونت برم خیلی صبوری وزیاداذیتم نکردی ازاین ناراحتم که شمااذیت شدی.خداروشکرالان ارومی وروپای مامان جونی.اگه تواین مدت مامان جون نبود واقعا برامون سخت میشدخیلی برامون زحمت کشیده انشالاه که بزرگ شدی قدردانش باشی ودستای نازش وببوسی وازش تشکر کنی.خب گلم بریم سراغ عکسات.عاششششقتم ...
18 فروردين 1393

۳ ماهگيت مبارك

سلام گل من سه ماهگیت مباررررررک جیگرمامان روز به روز که داری بزرگتر میشی ماشاال...شیرینترمیشی .بعضی وقتا میشه که انقدر دوستدارم دیگه نمیدونم چه جوری ابراز محبت کنم دادمیزنم وقربون صدقت میرم که مامان جون میگه یکی بلندشه اونوبگیره تاتمومش نکرده.اخه نفس من چه جوری بگم عاشقتم................................................... واستاااااااا دنیا کجا داری تن تن میری دخمل من داره زود بزرگ میشه دلم واسه نینیگیات تنگ شده ماشال...خانمی شدی واسه خودت .دیگه کامل من وبابایی رومیشناسی وقتی بابایی میاد دست وپامیزنی که اززمین بردارتت اخه اگه منم جای توبودم یکی اینهمه قربونم میرفت  همین جوری میکردم      ...
18 فروردين 1393
1